تماس پهلوان خلیل و صدای لرزانش توی دلم را حسابی خالی کرد. بغضی که در گلو داشت به پقی، بند بود و اشک مثل باران بهار از گونههایش جاری شد. میگفت از طرف شهرداری آمدهاند و میخواهند مرا ازاینجا بیرون کنند. اگر بیرونم کنند کارتنخواب میشوم و این برایم خوب نیست.
اسمم هنوز در کتاب گینس است. این حکایت دردناک و غمانگیز زندگی «خلیل عقاب»، پدر سیرک ایران است که چندین سال در کانکسهای بوستان ولایت زندگی میکرد، اما مسئولان شهری عذرش را خواستند تا بارش را ببندد و برود از این شهر. یقین دارم آنهایی که کانکس تاریک و نمناک بوستان ولایت را از خلیل عقاب دریغ کردند، نمیدانند با چه کسی طرف شدهاند. او را با روزی باید به یاد بیاوریم که در سیرک «جری کاتل» انگلیس، فیل دو تنی را با دندانهایش بلند کرد و نامش وارد کتاب گینس شد، با روزی که وقتی خیاط خیابان لالهزار با متر از مغازه بیرون پرید تا عرض شانههایش را اندازه بگیرد پیشانیاش را بوسید و گفت برو عرض شانههای یتیمی را اندازه بگیر که پیراهن برای پوشیدن ندارد.
او را با روزی به یاد می آوریم که سنگینی کامیون ٢٠ تنی را روی گردههایش تحمل میکرد، اما تاب دیدن اشک نیازمندی را نداشت. با روزی که درآمد یک روزش را سخاوتمندانه به کودکان پابرهنهای بخشید که غریبانه از گوشه چادر مشغول تماشای سیرک بودند. حالا ماندهام که خلیل عقاب، پهلوانی که مردانگی را در حق خیلیها تمام کرد چرا و چگونه به چنین عقوبتی دچار شده است.
او که در ٨٠ کشور دنیا برنامه اجرا کرده حالا به زادگاهش برگشته، روستای انجیره از توابع بخش مرکزی شیراز که بعد از ٨ دهه آغوشش را برای پهلوان بازکرده است. تنگناهای مالی، خلیل عقاب را به زادگاهش فرستاد و عجب اینکه او در زادگاه خویش هم روزگار خوشی ندارد و در ٩٦ سالگی همچنان دوران رنج و محنت را از سر میگذراند. او حالا در پارکینگ یکخانه قدیمی که به یکی از خیرخواهان شیرازی تعلق دارد زندگی تازهای را شروع کرده است.
خسته و تنها باحالی نزار در خلوت خودش نشسته و به فصاحت یک ادیب از شیخ اجل شعر میخواند؛
من از بینوایی نیام روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد.
چه خبر پهلوان، شنیدهایم از تهران رفته و به زادگاهتان برگشتهاید.
از تهران نرفتم عزیزم، بیرونم کردند. با هزار خفت بیرونم کردند. بعد از تعطیلی سیرک راشن در بوستان ولایت، سالها در کانکسهای این بوستان زندگی میکردم تا اینکه ١٠ روز قبل از طرف شهرداری آمدند و برای تخلیه کانکس مهلت چندساعته دادند.
خب چرا محترمانه برخورد نکردند؟ مگر شما را نمیشناسند؟
با من مثل دستفروشها و دورهگردها رفتار کردند. آمدند و گفتند باید اجاره بدهی، اما در امرارمعاشم ماندهام چه برسد به پرداخت اجاره. دستآخر مجبور شدم بقایای سیرک را با تریلی به شیراز بیاورم. خیلی از اسباب و اثاثیهام بین راه از بین رفت و کلی هم پول برای کرایه بار دادم.
الان کجا زندگی میکنید؟
تا وقتی در بوستان ولایت بودم منتظر مسئولی یا مدیری بودم تا بیاید و به دادم برسد، اما نگاهم به در خشک شد. چند روز قبل یک نفر از شیراز تماس گرفت و گفت میتوانی وسایلت را در پارکینگ خانه من بگذاری. من هم آدرس گرفتم و به روستای انجیره در چند کیلومتری شیراز آمدم. الان هم در پارکینگ یک خانه قدیمی زندگی میکنم و از همهجا راندهشدهام.
شما طرفداران زیادی دارید. آنها در این چند روز به کمک شما نیامدهاند؟
طرفدار برای من چهکار کند؟ من که نمیتوانم خدایی نکرده گدایی کنم. دولت باید دست مرا بگیرد و از من حمایت کند. مگر من برای این مملکت کم افتخار کسب کردهام. چرا کسی نمیپرسد کجاست آن خلیل عقابی که فیل دو تنی را با دندانهایش بلند میکرد و بهعنوان یک ایرانی اسمش در کتاب گینس است. رکورد من تا ابد پابرجاست و تا دنیا دنیاست کسی نمیتواند فیل دو تنی را با دندان از روی زمین بلند کند، اما در کشور خودم چنین گمنام ماندهام. هیچ مسئولی نمیداند که حالا جایی برای خوابیدن ندارم و در روستای انجیره هم داخل کانکس زندگی میکنم.
از فرزندانتان خبری دارید؟
پسرم در انگلیس زندگی میکند. گاهی اوقات برایم پول میفرستد، اما هزینه دوا و درمانم هم نمیشود. دخترم هم در آلمان زندگی میکند و به من دسترسی ندارد. من نمیتوانم به آنها بگویم خرجم را بدهید.
از وقتی به روستای انجیره آمدهاید اوضاع بهتر نشده؟
وقتی در تنگنا باشی تهران و انجیره برایت فرقی نمیکند. هزینه دوا و درمان بالاست و هیچ اندوختهای ندارم. یکپایم در بیمارستان است یکپایم اینجاست. همه دنیا مرا میشناسند، اما اینجا در کشور خودم غریبهام. ایکاش در کشور دیگری به دنیا میآمدم.مردم در خانهشان را به رویم باز میکنند، اما هر شب در خانهیکی میخوابم و آوارهام. اینکه برای من زندگی نمیشود و با کارتنخوابی فرق زیادی ندارد.
وقتی سیرک راشن سرپا بود از همه کشورهای دنیا دعوتنامه دریافت میکردید. الان امکان زندگی در خارج از کشور را دارید؟
در خیلی از کشورها میتوانستم زندگی کنم، اما همینجا به دنیا آمدهام و میخواهم همینجا چالم کنند.
خبردارید که چند روزی میشود نامتان در فضای مجازی سر زبانها افتاده؟
از مال دنیا یک موبایل کوچک دارم و ازهمهجابیخبرم، اما اگر خبرنگاران خارجی به اینجا بیایند همهچیز را برایشان بازگو میکنم.
خلیل طریقت، معروف به «خلیل عقاب»؛ مردی متولد فروردین ١٣٠٣ در فسای فارس. او سیرک باز ایرانی است که به او لقب پهلوان دادهاند و بهعنوان «پدر سیرک ایران» شناخته میشود.
فکر نمیکنید در روزهای جوانی که درآمد خوبی هم داشتید باید آیندهنگری میکردید؟
چه کنم عزیزم. من طاقت دیدن اشک نیازمندان را نداشتم. بعد از پایان سیرک هرکسی میآمد و میگفت نان شب ندارد یا میخواهد برای دخترش جهیزیه تهیه کند همه درآمدم را بدون اینکه بشمارم میبخشیدم. حالا شما بگویید کار بدی کردم؟
من از بینوایی نیام روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد.
از مسئولان چه درخواستی دارید؟
سال قبل به وزارت ورزش نامهای نوشتم و از مسئولان خواستم به وضعم رسیدگی کنند. گفتند جزو مدالآوران نیستی و هیچ حقوقی به تو تعلق نمیگیرد. آنها چه میدانند کتاب گینس یعنی چه. من چه انتظاری میتوانم از آنها داشته باشم جز عاقبتبهخیری.
انتهای پیام/#